جامعه پزشکان کجایید؟
در حاشيه قطع دست و پا
شهلا نوری
جمهوری اسلامی باز هم با قطع دست و پای 5 نفر، در استان سیستان و بلوچستان، رعب و وحشت ایجاد کرد و شاهرودى رئیس دستگاه قضایی رژيم جنايتکار اسلامى، در همین رابطه به صراحت تاکید کرد که هدف از این جنایت آشکار، "تنبیه و عبرت سایر مُجرمین" بوده است. تعیین مجازات قطع انگشتان دست برای سارق بر اساس آیه 38 سوره مائده در قرآن، انجام گرفته است: "والسارق والسارقة فاقطعوا أیدیهما جزائاً بما کسبا نکالاً من الله ..." که بصراحت حکم به قطع دست سارق می دهد، چه زن و چه مرد.
طبف ماده 201 قانون مجازات اسلامی، مجازات سارق برای بار اول، در حکومت جمهوری اسلامی قطع چهار انگشت دست راست است ودر مرتبه دوم، قطع انگشتان پای چپ و بخشی از پا که متصل به انگشتان است و در مرتبه سوم حبس ابد و در مرتبه چهارم، اعدام. و همینطور طبق ماده ۱۹۸ قانون مجازات اسلامی، تنها سارقی مستحق قطع انگشتان است که تمامی شانزده شرط مندرج در قانون اسلامی را دارا باشد.
در همین رابطه، ابراهیم نکونام که با حکم ویژه دستگاه قضایی، مامور برپا کردن دادگاه های صحرایی در سیستان و بلوچستان است، اتهام این افراد را "مُحاربه و فساد فی الارض" عنوان کرده است. عنوانی شناخته شده ای که جمهوری اسلامی ده ها هزار مخالف خود را طی 30 سال گذشته با استفاده از آن بقتل رسانده است. و بالاخره بعد از صدوراحکام و تاييد آنها توسط مراجع عالی قضايی رژيم، اینگونه جنایات با حضور و "نظارت کامل تيم پزشکی" به مرحله اجرا در می آید. طی بررسی تاریخ ما شاهد همراه شدن و همکاری داوطلبانه پزشکان، وکلا، نخبگان و تحصیلکرده گانی بوده ایم که در خدمت رژیمهای فاشیستی و مرتجع دست به جنایت علیه بشریت زده اند. تا اينجا اين پديده جديدى نيست. ولی آنچه جای تعجب دارد عدم اعتراض جامعه پزشکی در داخل کشور علیه اين جنایات رژیم است. درست است طب خصوصى منبع پارو کردن پول در جامعه اى است که حق سلامتى مردم را به امتياز پول داشتن تبديل کرده است. اما وجدان علمى و انسانى حکم ميکند که سکوت را شکست.
پیام اینگونه اقدامات روشن است. دستگاه قضائی رژيم در کنار دیگر نهادهای امنیتی و انتظامی و سرکوب، در نسل کشی 3 دهه گذشته تاریخ ایران شریک بوده است. اما در دوره اخير بيشتر مثل طالبانها در افغانستان و آدمکشان قصى القلب و بى عاطفه در ملا عام و با پوشش خبری گسترده خون ميريزند. آنها نه تنها می خواهند مردم و جنبشهای مخالف خود را ارعاب کنند بلکه با افشاء همدیگر به جامعه این اخطار را می دهند، که ما به خودمان نیز رحم نمی کنیم!
به نظرمن رژیم اسلامی عليرغم سرکوب شديد و اعمال انواع جنايت عليه مردم، در سرکوب جنبشهای اعتراضی ناتوان بوده است. در رابطه با طرح "امنیت اجتماعی" و "مقابله با بد حجابی" با وجود دستگیری و تنبیه و توبیخ صدها هزار نفر از زنان و جوانان کشور شکست خوردند و خودشان دچار انشقاق شدند. سرکوب اعتراضات دانشجویان نتيجه عکس داد و با اعتراضات پیشرو در سراسر کشور روبرو شد. جنبش کارگری مداوما در اعتراض و اعتصاب است و بدنبال مبارزات حق طلبانه اش و در تقابل با رژیم و سرمايه داران جهت سرکوب این جنبش تلاش ميکند. هرچه بيشتر کارگران به اشکال راديکالتر و مستقيم ترى رو مى آورند که قادر باشند با فقر و فلاکتی است که گلوی دهها میلیون را در ایران میفشارد به جنگ حکومت اسلامی سرمایه بروند. مبارزه با تعديات رژيم، مبارزه علیه اعدام، علیه کار کودک و ... در صحنه سیاسی کشور حضور دائمی پیدا کرده است. اما جای جنبش جامعه پزشکان آزادیخواه، علیه توحش قرون وسطادى قطع بخشی از بدن انسان خالی است! ميتوان پرسيد جامعه پزشکان کجائيد؟ *
دیگر مقالات از شهلا نوری